« عشق كربلا | علت اشتهار شهدای کربلا به 72تن » |
قسمت سوم
اهواز
پس از رسیدن به اهواز چند روزی در این شهر بودیم تا این که منتقل شدیم به حمیدیه ،که بین اهواز و سوسنگرد قرار داشت. مدتی در این شهر درپادگان مستقر بودیم تا این که به سراغمان آمدند و اعلام کردند ازگروهان هایی که شامل چهار دسته اند ، باید به قیدقرعه یک دسته تدارکات را بر عهده بگیرد ؛ چرا که هیچ کس حاضر نبود داوطلبانه تدارکات را متقبل شود .چون تدارکات معمولاً پشت جبهه فعالیت میکرد و ظاهراً در عملیات شرکت نداشت. اسلحه هم نداشت .البته این که کسی حاضر نبود تدارکات را به عهده بگیرد را نباید به حساب مسولیت گریزی بچه ها گذاشت ، بلکه این موضوع خود نشان دهنده ی اوج اشتیاق بچه ها برا ی حضور علنی در صحنه داشت .به علاوه کار بچه های تدارکات، یکی از مهم ترین مسوولیت ها درجبهه بود؛ چرا که بچه هایی که در خط مقدم مبارزه با دشمن بودند، بدون پشتیبانی بچه های تدارکات دچار مشکلات اساسی می شدند. خلاصه بعد از قرعه کشی دسته ی ما برای این کارانتخاب شد. و به این ترتیب ما از بقیه جدا شدیم. شاید همان قرعه کشی باعث شد که سر نوشت زندگی من عوض شود …
فرم در حال بارگذاری ...